Web Analytics Made Easy - Statcounter

رکنا: اوایل که در زمینه ممنوع‌ الکاری ایشان حرفه‌ای نشده بودم، کاغذ و قلم بر می‌داشتم و به نیت این یا آن مسئول، نامه می‌نوشتم و سعی می‌کردم اتهامات بی اساس و توهین‌های آزار دهنده را جواب دهم که مثلا فلان عکس در فلان جای خصوصی برداشته شده و فلان حرف را ایشان نگفته‌اند ولی این نامه‌ها غالبا به دستشان نمی‌رسید؛ یعنی ارسال نمی‌کردم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حجم ویدیو: 4.10M | مدت زمان ویدیو: 00:00:46

این‌ها بخشی از اظهارات حامد احمد ـ همسر فاطمه معتمدآریا است که درباره دوران ممنوع‌الفعالیتی این بازیگر Actor سینما Cinema و تئاتر و تاثیرات آن بر زندگی‌ مشترک‌شان مطرح کرده است.

او در گفت‌گویی که در ماهنامه پاراگراف منتشر شده در پاسخ به اینکه دوران ممنوع‌الکاری فاطمه معتمدآریا چه تاثیری روی زندگی مشترکتان گذاشت؟ می‌گوید: هر بار متناسب با علت ممنوع الکاری، تاثیرش متفاوت بود. اولین بار است که در این مورد صحبت می‌کنم و نمی‌خواهم این فرصت را از دست بدهم. شاید سخنرانی پانزده، شانزده سال پیش ایشان در دانشگاه مریلند شروع خوبی باشد. موضوع سخنرانی سه نسل بازیگری زن در سینمای ایران بود؛ بخشی از حرف‌های ایشان را که تبدیل به جنجال و برگه ثابتی در پرونده و دلایل ممنوع الکاری شان شد عینا نقل می‌کنم؛ قدری طولانی است ولی گمان می‌کنم لازم است.

طبق اشاره احمد صحبت‌های معتمدآریا در آن دانشگاه به این ترتیب بوده است: «سینمای بعد از انقلاب با حذف تمامی آثار و شاخص‌های قبل آغاز شد. سینمایی که دیگر در آن جایی برای بسیاری از بازیگران و ستاره‌های قبل به ویژه زنان وجود نداشت. در آغاز این دوره سینمای ایران با نسل جدیدی از بازیگران به ویژه زنان بازیگری رو به رو شد که عمدتا ریشه و پیشینه تئاتری داشتند؛ تئاتری‌هایی که در دوره قبل نگاهی تحقیر آمیز به جریان حاکم سینما داشتند و به آرمان‌هایی فراتر از سینمای تجاری فکر می‌کردند. این نسل به دنبال شهرت و ستاره شدن هم نبودند و ستاره بودن را در هنر Art بازیگری می‌دانستند و نماینده تفکر ناب هنری بودند که از یک سو با مقاومت تفکر باقی مانده از دوره قبل که به دنبال حفظ حداقل‌های مطلوب گیشه و استفاده از بازیگرانی با ظاهری مطلوب و … بود رو به رو و از سوی دیگر با تفکرات و معیارهای دولتی درگیر بود. حضور و نفوذ یکباره عوامل تحصیل کرده سینما در تمامی رشته‌ها اعم از کارگردانی و فیلمبرداری و صحنه و لباس و حتی تهیه کنندگی سینمای ایران را در محاصره دانش خود قرار داد و عملا جریان و تفکر غالب سینمای دوره قبل تاب مقاومت نیافت و از صحنه خارج شد (هر چند موقت) ولی نحوه حضور زن در سینما با توجه به خواسته‌ها و دریافت‌های دینی هنوز روشن نبود. حذف عناصری چون سکس و خشونت و کاباره و الکل و آواز از سینما عملا جاذبه‌های پیشین حضور زن در سینما را برای مخاطب از بین برده بود و با حذف اینها جایگاه زن در سینمابه عنوان بازیگر نیز باید حذف و یا معنای دیگری پیدا می‌کرد ولی سینمای نوپای ایران هنوز زن را به عنوان محور و عامل پیش برنده داستان در فیلم قبول نداشت و یا نمی‌شناخت، برای همین در سال‌های آغازین این دوره زنانی را در سینما می‌بینیم که صرفا در حال بچه‌داری و یا چای آوردن و غذا دست کردن و … هستند و نمونه‌های بسیار کم و معدودی هستند که به حضور اجتماعی زنان در جامعه پرداخته باشند. اما نسل نو برای خواسته‌های دیگری به میدان آمده بود و خود را آرام آرام و به تدریج به این خواسته نزدیک می‌کرد و این فقط مختص زنان بازیگر نبود. زنان در بسیاری از زمینه‌ها با شکستن قبح کار و حضور در فعالیت‌های اجتماعی وارد صحنه شده بودند ولی زمان، زمان جنگ و مردانه بود و دوره فیلم‌های جنگی که نقش زنان در آنها ناچیز بود. کم کم جایگاه و چگونگی حضور زن در سینما مثل بخش‌های دیگر روشن می‌شد و به این ترتیب حضور زن در سینما نه تنها حذف نشد، که معنا پیدا کرد فقط بازی و هنر بازیگری …»

وی ادامه می‌دهد: این قسمتی از متن سخنرانی ایشان (معتمدآریا) در آن دانشگاه است، اما جمله‌ای که چند روز بعد تیتر یکی از روزنامه‌های معروف شد و به یکی از اتهامات و دلایل ثابت برای ممنوع الکاری همواره بدل شد این بود که شما از حذف سکس و خشونت و الکل (یا همان کاباره) در سینما ابراز تاسف کرده‌اید! و ایشان هر بار باید این موضوع را توضیح می‌دادند تا فرد سوال کننده جدید متوجه منظورشان شوند.

حامد با بیان اینکه «در تمام موارد ممنوع الکاری، چیزی که بیش از همه مرا آزار می‌داد بی عدالتی، دروغ و ظلم در مورد کسی بود که می‌دانستم و می‌دانم روح ظریف و شکننده‌ای دارد و تا چه حد صادقانه برای حضور اندیشمندانه نقش زن در سینما زحمت کشیده است» می‌گوید: اوایل که در زمینه ممنوع الکاری ایشان حرفه‌ای نشده بودم کاغذ و قلم بر می‌داشتم و به نیت این یا آن مسئول نامه می‌نوشتم و سعی می‌کردم اتهامات بی اساس و توهین‌های آزار دهنده را جواب دهم و بگویم که مثلا فلان عکس در فلان جای خصوصی برداشته شده و فلان حرف را ایشان نگفته‌اند و … البته این نامه‌ها غالبا به دستشان نمی‌رسید؛ یعنی ارسال نمی‌کردم. بعدتر که حرفه‌ای شدم حس کردم که انگار تعمد و اراده‌ای وجود دارد برای اینکه سینما از تفکر و اندیشه ورزی دور شود و بدتر از این احساس کردم که طرح چنین موضوعاتی بی ارزش و تحریف و نسبت دادن حرفه‌هایی مثل تاسف معتمدآریا از حذف سکس و خشونت در سینما، از سر دلسوزی برای سینمای متفکر و اصیل نیست؛ شاید تفکری است که دوست دارد امثال ایشان واقعا حرف‌ها را زده باشند تا او را هم در مجموعه سینمای مورد علاقه خود، یعنی سینمای مبتذل و فاقد تفکر و اندیشه و بی اعتبار نزد مردم قرار دهند. البته می‌دانم در مورد ایشان موفق نبودند ولی در مورد من موفق شدند، چون نامه نویسی را تعطیل کردم و این تاثیر ممنوع الکاری‌ها در زندگی ما بود.

این گفت‌وگو که بخشی از آن در اینجا بازنشر می‌شود به بهانه انتشار دوازدهمین شماره ماهنامه هنرهای نمایشی «پاراگراف» به سردبیری محمدرسول صادقی که به طور ویژه به فاطمه معتمدآریا اختصاص دارد.

در این شماره با توجه به سابقه و فعالیت معتمدآریا و جایگاه این بازیگر در سینما و تئاتر و نیز فعالیت‌های اجتماعی هنرمندان متعددی درباره او مطالبی را نوشته‌اند.

رخشان بنی‌اعتماد، سیروس الوند، محمد مهدی دادگو، ناصر ملک‌مطیعی، سیف‌الله صمدیان، مرضیه برومند، ابوالحسن داودی، علیرضا رئیسیان، رضا بابک، تورج منصوری، بهرام شاه‌محمدلو، مجید مدرسی، ابراهیم وحیدزاده، محمدعلی سجادی، رضا فیاضی و مسعود کرامتی و همچنین نریمان حامد (پسر این بازیگر )بخشی از اسامی افرادی است که به بیان خاطره و مطلبی از آشنایی و همکاری خود با معتمدآریا پرداخته‌اند.

منبع: رکنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۶۱۷۸۴۷۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سینما بدون چهره کارگر ایرانی

این سوال مطرح است چرا از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصاب‌های سراسری به راه انداختند، داستانی ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمباران‌های دشمن ایستادگی کردند و اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمی‌بینیم؟ - اخبار رسانه ها -

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، روز جهانی کارگر، روز ارزش‌گذاری و احترام به تلاش گروه فعال، زحمتکش و ارجمندی از بدنه اجتماع است که در صف مقدم تلاش برای حفظ استقلال اقتصادی کشور قرار دارند. کارگران، در هر صنف و رشته‌ای چه کارگران صنعتی، چه خدماتی و... تنها برای خود و تأمین معاش‌شان فعالیت نمی‌کنند، بلکه تلاش آنها در نگاهی بزرگ‌تر و کلی‌تر، برای همه جامعه است، آنها هستند که نبض اصلی تولید کشور را در دست دارند و بدون تلاش پیگیر و همواره آنان، نمی‌توان به شعارهایی از جنس جهش تولید دست یافت.

خارج شدن تولید از رکود و ارتقای آن نیازمند اجرایی‌شدن مجموعه‌ای از بایسته‌هاست. بخشی از این بایسته‌ها، البته اقتصادی و مدیریتی است. مسئولان باید برای مهار تورم و افزایش ارزش پول ملی تمهیداتی بیندیشند و در خصوصی‌سازی و واگذاری مراکز اقتصادی و کارخانه‌ها به شکلی عمل کنند که حقوق کارگران، ضایع نشود. با همه اینها، همه چیز اقتصادی نیست. بخش مهمی‌ از این مسأله، فرهنگی هم هست. ممکن است بگویید حقوق عقب افتاده کارگر را چه به فرهنگ؟! مسأله اینجاست که اگر فرهنگ تولید و تولیدگرایی، در سرزمین ما به‌خوبی ریشه کند، تولید و فعالان این بخش ارزش واقعی خود را خواهند یافت و تصویر کلی جامعه به سمتی خواهد رفت که یک تلاشگر در یک کارخانه، یک کارگر دلسوز و حرفه‌ای و یک کارفرمای حق‌گزار را به چشم سربازانی در میدان پیشرفت ملی خواهند دید و این گونه است که دیگر به‌راحتی نمی‌شود حقوق کارگر را به عقب انداخت و حق‌شان را خورد. بخشی از این فرهنگ‌سازی را باید هنرمندان کشور به‌دست بگیرند.
 
احتیاط در گفتن از کارگران
واقعیت این است که ادبیات کارگری در کشور ما دارای پیشینه‌ای قابل بررسی است. آثار نویسندگانی چون احمد محمود، علی‌اشرف درویشیان و محمد‌علی گودینی در این زمینه ارزش‌های ادبی و هنری دارد اما این شاخه از ادبیات داستانی ما خیلی زود زیر سایه ادبیات داستانی زبان‌گرا و نیز داستان‌های آپارتمانی رنگ باخت. از سوی دیگر سینمای ایران از همان نخست، چنان دور از فضای واقعی اجتماع بود که در پیش از انقلاب، کلاه مخملی‌ها در آن، چهره پررنگ بودند و در بعد از انقلاب هم بعد از چندین سال دوباره سینمای ما به گنده لات‌های قمه‌کش رجوع کرده است. در چنین سینمایی همیشه کارگر، نادیده گرفته شده است؛ البته از این مسأله هم نباید گذشت که بخشی از نادیده گرفتن فضاهای کار و کارگری در سینما و ادبیات ایران، کژکارکرد ادبیات مارکسیستی است. ادبیات و هنر چپ که تحت تأثیر ادعاهای مارکسیسم، خود را ناجی کارگران و زمینه‌ساز ظهور انقلاب‌های کارگری محتوم در جهان می‌دانست، تا توانست از نام کارگر استفاده کرد. این‌که کارگران در جوامع کمونیستی همچنان همان موجودات استثمار شده پیشین بودند، بدون این‌که امیدی به آزادی بیان و رفاه اجتماعی داشته باشند. سینماگران و ادیبان ایرانی از بیم این‌که به مارکسیسم متهم شوند، در نزدیک‌شدن به مسأله کارگران با احتیاط بسیار عمل کردند. 
 
کارگر در سینمای ایران، بی‌چهره است
در سینمای بعد از انقلاب، با وجود این‌که کارگران خود از قشرهایی بودند که از نخست، همدل و همپای انقلاب بودند و در دوران سخت مبارزه با پیوستن به اعتصابات سراسری در فلج کردن نظام شاهنشاهی نقشی پیشرو داشتند، این کم‌اعتنایی به کارگران ادامه داشت. شاید با قدرت گرفتن چپ‌های اسلامی‌ در دوره‌هایی از حیات جمهوری اسلامی، انتظار این بود که ادبیات و فرهنگ کارگری جانی بگیرد اما در همین دوره‌ها هم تکنوکرات‌های راستگرا بخش مهمی‌ از قدرت را به‌دست گرفتند و فرهنگ و هنر در دوران استیلای آنان بیشتر به سمت فضایی رفت که آنان به‌دنبال آن بودند، فضایی که در آن تولید و کارگر و چیزهایی از این دست اولویتی نداشتند. نتیجه این غفلت طولانی در پرداختن به کارگران در سینمای ایران، این شده است که در سینمای ایران ما قهرمان یا چهره برجسته‌ای که کارگر باشد، نداریم. کارگران در سینمای ایران نه‌فقط مورد توجه نبوده‌اند، اصولا بی‌چهره‌اند. همین الان اگر بخواهید چهره‌های سینمایی برجسته در حوزه‌های مختلف را در ذهن مجسم کنید، نمونه‌هایی به ذهن‌تان می‌آید. مثلا چند کارمند شاخص، پزشک شاخص، نظامی‌ شاخص و... اما یک شخصیت سینمایی شاخص که کارگر باشد به ذهن نمی‌آید. کارگران در سینما همیشه حاشیه بوده‌اند و به همین دلیل برجسته نشده‌اند و تصویری از آنها در ذهن نمانده است. 
 
کارگری که هست، کارگری که دیده می‌شود
فهرستی از فیلم‌هایی را که شخصیت اصلی آنها کارگر بوده است، مرور کنیم: «جنگ جهانی سوم» هومن سیدی،«روسری آبی»، «زیر پوست شهر» و «قصه‌ها» رخشان بنی‌اعتماد، «اینجا بدون من» بهرام توکلی، «کارگر ساده نیازمندیم» و «زندگی جای دیگری است» منوچهر‌ هادی، «زندگی ادامه دارد» عباس کیارستمی، «بادکنک سفید» جعفر پناهی، «جمعه» حسن یکتاپناه، «زمانی برای مستی اسب‌ها» بهمن قبادی، «آبادانی‌ها» کیانوش عیاری، «دان» ابوالفضل جلیلی، «آتشکار» و «خواب تلخ» محسن امیریوسفی، «چندکیلو خرما برای مراسم تدفین» سامان سالور، «چند می‌گیری گریه کنی» شاهد احمدلو، «چهارشنبه‌سوری» و«جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی، «باد در علفزار می‌پیچد» خسرو معصومی، «تنها دوبار زندگی می‌کنیم» بهنام بهزادی، «محیا» اکبر خواجویی، «هیچ»، «استراحت مطلق» و «بیست» رضا کاهانی، «کیفر» حسن فتحی، «دیگری» مهدی رحمانی، «لطفا مزاحم نشوید» محسن عبدالوهاب، «آقا یوسف» علی رفیعی، «آلزایمر» احمدرضا معتمدی، «شیفت شب» و «سوت پایان» نیکی کریمی، «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمی‌کیا، «مرگ کسب و کار من است»، «مردی که اسب شد»  و «همه چیز برای فروش» امیرحسین ثقفی، «جیب‌بر خیابان جنوبی» سیاوش اسعدی، «حوض نقاشی» مازیار میری، «چندمتر مکعب عشق» جمشید محمودی،  «ارسال یک آگهی تسلیت برای روزنامه» ابراهیم ابراهیمیان، «انتهای خیابان هشتم» علیرضا امینی، «پنج‌ستاره» مهشید افشارزاده، «خداحافظی طولانی» فرزاد موتمن، «چهارشنبه 19 اردیبهشت» وحید جلیلوند، «ابد و یک روز» و «برادران لیلا» سعید روستایی، «سینما نیمکت» محمدرضا رحمانیان، «برادرم خسرو» احسان بیگری، «به یک کارگر ساده نیازمندیم» پدرام کرمی‌ و... .

معادل‌سازی کارگر و فقر
در اغلب این فیلم‌ها، کارگران موضوع فیلم شده‌اند تا وضعیت اقتصادی وخیم، شوربختی و بی‌پولی‌شان به‌تصویر درآید. در بیشتر فیلم‌های سینمای ایران، کارگری و فقر معادل هم قرار گرفته‌اند و در نتیجه این فقر است که آنها گاه دست به کارهایی می‌زنند که برای‌شان دردسرساز است. کارگر در بیشتر فیلم‌های ایرانی، به‌خاطر شرافتش در انجام دقیق و درست کارش با وجود کم بودن حقوق و مزایایش تصویر نشده است.  البته که وضعیت اقتصادی بسیاری از کارگران ما قابل قبول نیست اما اگر سینمای ایران چشمش را روی این قشر شریف بهتر می‌گشود، سوژه‌های تازه و جذابی در زندگی همین قشر می‌دید. 

چرا این کارگران را ندیدید؟
این سؤال مطرح است که چرا داستانی از کارگرانی که در کوران انقلاب، اعتصاب‌های سراسری را به راه انداختند، ساخته نشده است؟ چرا از شجاعت و احساس مسئولیت شهدای کارگر که در برابر بمباران‌های دشمن ایستادگی کردند اما اجازه توقف اقتصاد کشور را ندادند، چیزی نمی‌بینیم؟ (نیاز به توضیح نیست که فیلم‌هایی مانند پالایشگاه را دچار ضعف مفرطند، محسوب نکرده‌ایم)، کارگرانی که با هوشمندی و خلاقیت، دستگاه‌های از رده خارج را نوسازی کردند یا با اختراعات و ابتکارات خود، به افزایش بهره‌وری و رشد اقتصادی کشور کمک کردند، ارزش توجه نداشتند؟ سینمای ایران باید این غفلت تاریخی را جبران کند و دوباره در تعریف و توجه خود از جامعه کارگری تجدید‌نظر کند. 

مسیری که برگشت
سینمای انقلاب اسلامی در سال‌های نخست حرکت خود، چشم بینایی درباره قشرهای مختلف اجتماعی داشت و با شکار داستان‌هایی از دل جامعه،سعی می‌کردچتری فراگیربرای همه اقشاراجتماعی داشته باشد.این امر از یک سو به وسعت نگاه و اطلاعات فیلمسازان برمی‌گشت و از دیگر سو به شرایط اجتماعی که درآن سهیم بودن همه اقشار واصناف برای سرپا نگه داشتن کشور در گرماگرم نبردی سخت و جنگی تحمیلی مشخص بود.ساخت فیلم‌هایی همچون «شیلات» به کارگردانی رضا میرلوحی و نویسندگی محمد بلیش مازندارانی، محصول سال 1362 با بازی ماندگارزنده یاد داوودرشیدی درباره کارگران شیلات وهمچنین«ترن» به نویسندگی و کارگردانی امیر قویدل محصول سال1366بابازی فرامرز قریبیان وخسرو شکیبایی درباره کارگران خط آهن، نمونه‌هایی از این دست فیلم‌هاست. هردو فیلم که با وجود گذشت چهار دهه از ساخت‌شان هر دو دیدنی و سرپاست، به نقش مستقیم و مهم کارگران در انقلاب توجه دارند، فیلم‌هایی که همچنان هم به لحاظ قصه وکشش داستانی مخاطبان رابه دنبال خود می‌کشانند، هم داستان‌هایی کاملا ایرانی وبومی دارند وهم البته به نقش مهم وسازنده کارگران گمنامی می‌پردازند که درمسیرپیشبرد اهداف انقلاب مؤثر بوده‌اند. این مسیر درسال‌های دهه70، ادامه نیافت وسینمای ایران به مسیری دیگر افتاد وفیلم‌هایی چون ترن و شیلات، فقط در خاطره تصویری مردم ما قرار دارند. 

منبع: جام‌جم آنلاین

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • دین سینما به امام صادق‌(ع) چه زمانی ادا می‌شود؟
  • کدام فیلم‌های سینما به جامعه کارگری ادای دین کردند؟
  • سینما به روایت «آپاراتچی»
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران؛ صدیقه سامی نژاد که بود؟ (+عکس)
  • کانون «نگاره و سینمای» دانشگاه آزاد بروجرد گشایش یافت
  • سینما بدون چهره کارگر ایرانی
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
  • فیلم کوتاه، زبان مختص خود را دارد/ «قضاوت» برآمده از تجربه زیسته
  • ببینید | ناگفته‌های فردیون جیرانی از خدمت بزرگ عباس کیارستمی به سینما
  • اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار